ماجرای دو قورباغهی گرفتار
روزی یک گروه قورباغهاز جنگلی میگذشتند تا به برکهای که محل زندگی جدیدشان بود، برسند. ناگهان دوتا از آنها در یک چالهافتادند؛ چالهای گود با دیوارههای بلند . بقیهی قورباغهها توی چاله نگاه کردند. به نظرشان خیلی خیلی عمیق رسید. بنابراین به دو قورباغهی بیچاره گفتند: «شما دوتا هیچ راه نجاتی ندارید، و همین جا میمیرید.» دو قورباغهی بیچاره به این حرف توجهی نکردند. تلاش خودشان را آغاز کردند و هر چه بلندتر پریدند تا از گودال خارج شوند؛ اما موفق نشدند . گروه قورباغهها که میدیدند پریدن آن دو فایدهای ندارد، تنها یک کار انجام دادند. ...
نویسنده :
مامان مهربون
15:27